خونه بابا حاجی
از حموم آمدم
خونه بابا جون در حال درست کردن بلال
باباییم داره میاد پیشم
سلام نفس مامان. چطوی گل پسری؟ بالاخره بعد از چند روز برگشتیم خونه. دلم واسه نوشتن برات یه ذره شده بود عروسک مامان. گل پسری این چهار، پنج روزی که بابایی نبود خونه بابا جون و باباحاجی بودیم. شما که کلی کیف کردی و بهت خوش گذشت. کلی آتش سوزی و پارک و شیطونی. شیرینی مامان، امشب بالاخره بابایی میاد، من که دلم براش خیلی تنگ شده فکر کنم وروجک خان هم همینطور . ولی حیف که انقدر خسته بودی که ساعت ٧ خوابیدی و فکر هم نکنم که بیدار بشی . آخه امروز از صبح با بابا جون آمدیم خونه، مامان طبق معمول مشغول تمییز کردن خونه شد و شما هم با باباجون مشغول بازی شدی. برای بابا جون زیاد دعا کن گلم ، خب قلبش مریضه و...
نویسنده :
مامانی
21:03
بدون تو هیچم
علی خوبم دوستت دارم، تا ابد، تا همیشه ،تاهنوز،،، پسرکم از خدا می خواهم که همیشه نگهدارت باشد، عاقبت به خیر، سلامت و سعادتمند باشی. کسی که با صدای تپش قلبت زندگی می کند. مامانی ...
نویسنده :
مامانی
15:50
این منم. علی کوچولو. اینجا شماله منم بغل بابامم که الان پیشم نیست.
دوستت دارم بابایی
بابایی سلام. علی آقا دلتنگته.سراغت رو می گیره، فکر می کنه شب میای و براش شیرینی خامه ای می خری. زودی بیا بابای من. به نظر گل پسری: پدرم ، تنها کسی است که باعث میشه بدون شک بفهمم فرشته ها هم میتوانند مرد باشند ! ...
نویسنده :
مامانی
15:38
دلتنگی های علی من برای بابایی
فرقـے نمـے کند !! بگویم و بدانـے ...! یا ... نگویم و بدانـے..! فاصله دورت نمی کند ...!!! در خوب ترین جاﮮ جهان جا دارﮮ ...! جایـے که دست هیچ کسـے به تو نمـے رسد.: دلــــــــــــــم.....! بقیه دلتنگی ها در اد...
نویسنده :
مامانی
15:32
دوست دارم ماه من
دوست داشتنی من سلام. امروز نمی تونم زیاد برات بنویسم، چون می خوام خونه رو جمع و جور کنم و ظهر بریم خونه بابا جون. صبح بابایی ساعت ٥ رفت. خدا نگهدار بابایی. علی کوچولو خیلی دوست داره. زودی برگرد پیشش. الانم شما پیشم وایسادی و دیگه اجازه نمی ده بنویسم. گرسنه هم هستی. دوست دارم عزیز دل مامان ...
نویسنده :
مامانی
10:04